Daddyامیدوارم خوب شده باشه....منتظر نظرات خوشگلتون هستم.--------------------------------------------------------DADDYWriter:the byuntaeyandereTranslate by Mahi01کارمندای شرکت از ترس خم شدن وقتی صدای فریاد لوهان تو محوطه پیچید.لوهان داد میزد و اونارو به خاطر هدر دادن مفرط پول کمپانی سرزنش میکرد. -شما احمقا فکر کردین پول علف خرسه؟ اون درحالی که داد میزد، پوشه مدارک توی دستشو با خشونت روی میز کوبید و باعث شد میز آروم بلرزه. کارمندا به محض دیدن نگاه غضب آلود لوهان و انتظارش برای جواب، به زور آب دهنشونو قورت دادن. -خب؟ لوهان داد زد....و ادامه داد -هیچ کدوم از شماها نمیخواد جواب لعنتیه منو بده؟ هیچ کس از ترس رئیس عصبانی روبروش،حرفی نزد.اونا مطمئن بودن به محض باز کردن دهنشون و حرف بی خود زدن...اخراج میشن. لوهان بی رحم بود... لوهان روی صندلی نشست و همونطور که شقیقه های دردناکشو میمالید گفت -میدونین چیه؟ قلپی از آب توی لیوان روی میز خورد و ادامه داد -شما همتون سریع از جلو چشمم گم میشین قبل ازاینکه شغلتونو از دست بدین. همه از ترس تقریبا بیرون دویدن...درحالی که از سرعت زیادشون صندلی ها روی چرخ هاشون تاب میخوردن و برگه ها مثل برگهای پاییزی به سمت زمین سقوط میکردن. لوهان آه بلندی کشید و نفس شو با غرغر بیرون داد. چند دقیقه بعد، صدای تلفن شرکت بلند شد. اونو برداشت و با فریاد جواب شخص پشت خط رو دا 0=3+3...
ما را در سایت 0=3+3 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : exohunhanfanfiction بازدید : 5959 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 17:42